حماسۀ ششم بهمن مردم آمل

 

 

                                 آثار گلوله ها

 

 

در بهمن ماه 1360 نیروهای کمونیست و چپ‌گرا طی برنامه‌ریزی‌هایی که از قبل انجام داده بودند با تصور همراهی مردم آمل با آن‌ها به این شهر حمله و تصرف کردند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خیابان‌ها و سنگربندی مقابل منازل در برابر نیروهای کمونیست ایستادگی و آن‌ها را از شهر بیرون کردند.با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه‌ مردم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابله سربداران جنگل رفتند.سنگربندی‌ها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب «هزار سنگر» گرفت.

 

دلایل انتخاب جنگل‌های آمل

  • الگوگیری از واقعه سیاهکل.
  • همسایگی استان‌های شمالی ایران با کشورهای شوروی سابق به عنوان قطب اصلی کمونیسم جهانی.
  • استتار مناسب جنگل آمل به دلیل داشتن پوشش مناسب، غارها و پستی و بلندی‌های بسیار.
  • وجود راه‌های بسیار و متفاوت که افراد ناآشنا را با مشکل مواجه می‌کرد.
  • وجود عناصر بومی مثل رانندگان معدن که از مشکوک شدن به تحرکات زیاد جلوگیری می‌کرد.
  • خبرگیری و استفاده از چوپانان.
  • تأمین آذوقه از روستاهای مجاور.
  • ارتباط و نزدیکی با شهر آمل و تهران.
  • استقرار در حاشیه جاده بین‌المللی هراز که گذرگاه چند استان و شهر مهم کشور بود.
  • امکان بستن راه هراز به گونه‌ای که امکان ارتباط با پایتخت و نیروهای اعزامی را کاهش دهند و هم‌چنین تبلیغات در این جاده.
  • فاصله مناسب بین جنگل و دریا جهت ایجاد عملیات جنگ و گریز.
  • نزدیکی به تهران.
  • وجود جنگل در دوسوی جاده هراز و موقعیت مناسب آن.
  • دسترسی به آب رودخانه هراز.
  • وجود خوراکی‌های درختی و زمینی.
  •  

در بهمن ماه 1360 نیروهای کمونیست و چپ‌گرا طی برنامه‌ریزی‌هایی که از قبل انجام داده بودند با تصور همراهی مردم آمل با آن‌ها به این شهر حمله و تصرف کردند. مردم آمل در روز ششم بهمن با حضور در خیابان‌ها و سنگربندی مقابل منازل در برابر نیروهای کمونیست ایستادگی و آن‌ها را از شهر بیرون کردند.

با آغاز صبح ششم بهمن، حماسه‌ مردم آمل شکل گرفت و صدها نیروی داوطلب مردمی با روی آوردن به مقر سپاه و گرفتن اسلحه، به مقابله سربداران جنگل رفتند.

سنگربندی‌ها آغاز شد. از زن و مرد و پیر و جوان همگی با آوردن شن و گونی اقدام به سنگرسازی و نبرد سنگر به سنگر کردند تا آنجا که آمل لقب «هزار سنگر» گرفت. رفته رفته به تعداد نیروهای ضد شورش که از روستاهای اطراف می‌آمدند و از مردمان وفادار به امام و انقلاب اسلامی بودند، افزوده می‌شد. البته در شب حادثه هم، از مردم آمل هر کس که خود را به‌خاطر صدای تیراندازی به سپاه و بسیج رسانده بود، دستگیر، اسیر و یا شهید شده بود. 

سازماندهی و ساماندهی نیروهای مردمی از ساعت 7 صبح آغاز شد و تا 8 صبح به‌پایان رسید. هرچند نهادهایی چون سپاه و بسیج به خاطر نو‌پایی این نهادها تجربه‌ لازم را نداشتند، ولی شور و اشتیاق بسیار بالا برای مقابله با ضدانقلاب، جایگزین هر نارسایی شد. حمله مردم حزب‌اللهی به ضدانقلاب در دو محور اساسی، یعنی در همان مناطقی که دشمن تمرکز داشت، صورت گرفت. در ادامه‌ حضور مردم، واحدهای کوچک‌تری از کوچه و خیابان‌ها به راه افتادند و خود را به مناطق درگیری رساندند. 

برخی از نهادهای انتظامی چون کمیته‌ انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری در بخش‌هایی از شهر مانع ورود مردم به صحنه‌ درگیری می‌شدند تا بدان‌ها آسیبی وارد نشود، اما مردم در چند بخش اساسی ایفای نقش کردند: کمک در ایجاد سنگر و مواضع دفاعی؛ تلاش برای دستگیری دشمن؛ درگیری مسلحانه و جنگ تن به تن با دشمن؛ کشف محل استقرار دشمن؛ تخلیه‌ شهدا و کمک به مجروحین.

یکی از ابتکارات جالب نیروهای بسیجی در نبرد با دشمن این بود که پشت یک وانت نیسان سنگر درست کرده بودند و وانت با دنده عقب به سمت دشمن حرکت می‌کرد؛ نیروهای بسیجی پشت سنگرهای ساخته شده در وانت به سمت دشمن تیراندازی می‌کردند و راننده هم از تیراندازی دشمن در امان بود.

نقش مردم در این درگیری غیرقابل تصور بود، به‌طوری که در ساعات اولیه‌ این نبرد دلاورانه، مردم تمام سطح شهر را پوشانده بودند و از خارج شهر با سرعت تمام وانت وانت شن و ماسه به داخل شهر می‌آوردند: «در حین درگیری شدید در حدود ساعت یازده بود که وانت‌هایی که کیسه‌ی شن حمل می‌کردند، از جاده رد شدند. ما ابتدا ایست دادیم که آنها توجه نکردند. یک بار به یک وانت به منظور ترساندن آنها شلیک کردیم که فرار کردند. یکی دو بار هم وانت‌ها را گرفتیم و گونی آنها را خالی کردیم»

ولی تعداد وانت‌ها آنقدر زیاد بود که محافظان جاده، کاری نمی‌توانستند بکنند. جنگ و گریز مردم و نیروهای انتظامی منجر به کشته شدن و دستگیری عده‌ای از مهاجمین شد و در همان روز سه‌شنبه، 6/11/60، دشمن تمام مواضع خود را از دست داد. در ساعت 4 بعد از ظهر دشمن شروع به عقب‌نشینی کرد و در دو باغ حاشیه شهر موضع گرفت:

«بعد از عقب‌نشینی، وارد یک باغ بزرگ شدیم. در همان موقع صدای الله‌اکبر و صدای جمعیت زیادی از درون باغ ‌آمد. بچه‌ها فهمیدند که باغ در محاصره است و از هر طرف که بخواهیم برویم به آن‌ها بر می‌خوریم. در آنجا بچه‌ها تیراندازی هوایی کردند، چون امکان داشت همدیگر را بزنیم».

افرادی که در برخی از محلات مانند رضوانیه مستقر بودند تا شاید مردم در روشنی روز به آن‌ها بپیوندند، نومیدانه به جنگل برگشتند: «من تا ظهر در همان محله ماندم و با شدت گرفتن درگیری در پیرامون محله و تنگ‌شدن حلقه‌ محاصره، جزو اولین گروهی بودم که به طرف جنگل برگشتیم».

در واقع پس از یورش بی‌امان مردم و کشته شدن 34 نفر از گروه سربداران، به‌ویژه کشته شدن کاک اسماعیل، مسئول کمیته‌ نظامی، گروه به طرف جنگل عقب‌نشینی کرد.

در این حماسه‌ جاودان، از مردم قهرمان آمل 41 شهید و 120 نفر زخمی شدند.

 


منابع:

 

1. ویکی پدیا

 

2. مرکز اسناد انقلاب اسلامی